• وبلاگ : زمزمه
  • يادداشت : فاصله ها
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + پيچك 

    اي آرزوي اولين گام ِ رسيدن
    بر جاده‌هاي بي‌سرانجام ِ رسيدن

    کار جهان جز بر مدار آرزو نيست
    با اين همه دل‌هاي ناکام ِ رسيدن

    کي مي‌شود روشن به رويت چشم من، کي؟
    وقتِ گل ني بود هنگام ِ رسيدن؟


    دل در خيال رفتن و من فکر ماندن
    او پخته‌ي راه است و من خام ِ رسيدن

    بر خامي‌ام نام ِ تمامي مي‌گذارم
    بر رخوت درماندگي نام ِ رسيدن

    هرچه دويدم جاده از من پيش‌تر بود
    پيچيده در راه است ابهام ِ رسيدن

    از آن کبوترهاي بي‌پروا که رفتند
    يک مشت پر جا مانده بر بام ِ رسيدن


    اي کالِ دور از دسترس! اي شعر تازه

    مي‌چينمت اما به هنگام ِ رسيدن

    سلام، شبت بخير، انشالله كه خوب خوبي

    + پيچك 
    بگو که تسليم شدي،مرسيپيچک عادت به هوار زدن نداره چون هميشه حرفاشو ميزنه پس به فرياد زدن نميرسه
    + پيچك 
    سلام نوشته ي قشنگ و با احساسي بود ولي خيلي قبولش ندارم چرا؟ به خاطر اينكه درسته عشق بي صداست چون احساس درونته ولي عين گيجا زل زل نگاه كردنم عاشق بودن نيست، چون وقتي كسي رو دوست داري ، ميخاي با تمام وجودت خوشحالش كني، بخندونيش، شادش كني، و من تا حالا اينجور ابراز محبت رو بي صدا نديدمشايدم باشه و من نديدم، در مورد خدا هم همينجوره، بعضي وقتا که احساس ميکني تا بي نهايت عاشقش شدي، سعي ميکني بيشتر بهش نزديک بشي، بيشتر نماز ميخوني، چون دوست داري بيشتر باهاش مناجات کني، بيشتر قرآن ميخوني چون ميخاي ببينيش ، در کنارش باشي، احساسش کني، پس بيصدا نيستي، احساساتت خفه شده نيست، بلکه دائم در حال ابرازشي، هر چقدرم عاشق کسي باشي غير طبيعيه که ازش دلخور نشي، عصباني نشي، چون تو يه آدمي با احساساتي زميني و مادي، نه ماورايي و آسموني، نشده از خدا دلگير بشي؟ نشده سرش غر بزني؟ هر چقدرم مقرب درگاهش باشي ، شده گاهي به خاطر عدم درك حكمتش، صداتو بلند كردي و به قول معروف حتي ژا رو از گليم خودت درازتر كردي و چيزي بيشتر از اونچه حقته، تقديرته طلب كردي، نشده؟ من كه صادقانه اعتراف ميكنم شده،خيلي وقتام شده، تازه شايد خيلي وقتا سر آدم زمينيا نتونستم اونوقت با علم به قدرت مطلق بودنش، باز گله كردم، قهر كردم،و حتي گاهي فكر كردم جايگاه من اين نبوده، هر چند اينقدر عظيم، رئوف ، مهربون و دوست داشتنيه كه با غافلگيرياي نفسگيرش بي نهايت شرمنده شدم ولي باز اونقدر عاقل نشدم كه معني عاشقانه ايي كه تو نوشتي رو درك كنمبه قول خودت انسان هميشه انسانه ، شايد خيلي وقتا در مصداق زميني اين موضوعت ، كوتاه بياي ولي به معني موافق بودن با تمام قضايا نيستي، شايد احترام به مخاطب باعث اين آرامش ميشه وگرنه عدم رضايتت از چيزايي كه به نظر خوشايند نيست هميشه وجود داره، در مصداق آسمونيشم كه بشر نياز به معرفي نداره ، چون هر كس خودشو بهتر از هر كسي ميشناسهنحوه ي رفتارش نسبت به خالقشم پر واضحه
    پاسخ

    عزيزم تو همنجوري كه دوست داري باش اين نسخه دارويي نبوده كه دادت رفته هوااااااااااااااااااااااااااااااااااااا براي رسيدن هزاران راه نرفته وجود داره .......