سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه

 هر کاری کردم اخرین مطلبم رو رو وبلاگ بزارم فکرم کار نکرد خیلی حرفا داشتم بنویسم اما وقتی خواستم شروع کنم

 

 مثل برق از ذهن دور میشد شاید خلوص تو کار نبود و یا مورد رضایت حضرت دوست هم نبود به هر حال عبور باید کرد

 

گاهی عبور از افراد برای مطامع سیاسیشون گاهی عبور از خود برای منیت هامون عبور مثل هجرت میمونه  مطلبی تو

 

ذهنم بود از علامه مرحوم تهرانی که در مورد علامه طباطبایی که انشااله هر دو در رضوان الهی قرار دارند میخوندم که

 

 ایشون نوشته بودند در مهر تابان خود که روزی علامه طباطبایی مشغول عبادت بودند که حوریی از بهشت در عالم امکان

 

وحال با قدحی جام از روبرو به طرف ایشان امدند حضرت علامه روی خود را به راست کردند و ان حوری از سمت راست

 

امد و این کار ازسمت چپ هم تکرار شد و عاقبت حوری قهر کرد و رفت  حال به فعلش کار نداریم فقط به دلیل روی

 

برگرداندن علامه توجه کنیم که فرموده بودند اون حوری حجابی از نور بود که موجب جدایی من و خالقم میشد نتیجه

 

اخلاقی اینکه همیشه هر جدایی دلیل بر بی مرامی و تلخی و .... نیست گاها خیرات کثیری در اون موجوده که بندگان

 

یک لا قبا هرگز نمیتونند درکش کنند به قولی چی میگن بهش اهان الطاف خفیه به هر جهت هر چی بودیم و هر کاری

 

کردیم و هر  عملی دیدیم و انجام دادیم همش رو به حساب او میگذاریم چون هیچ کسی بغیر از خودش از دلها اگاه نبوده

 

و نخاهد بود تازه نمیخاستم چیزی بنویسم خنده دار شد ببخشید و یا ....

 

وقتی عشق به خدا رو تجربه کنی رها میشی از همه چیز

 

الا بذکر الله تطمئن القلوب ...

دلم بی قرار است می دانی

همانی که عاشقانه تو را می خوانده

این روزها هم می خواندت

از ذره ذره ی وجودم با خبری

پس غمی نیست تا هستی

تا دارمت

آرام شو دل بی تاب

در آغوشش هستی

عاشقانه می خواهدت

می نوازدت

آرام شو

آرام بمان


نوشته شده در چهارشنبه 89/3/19ساعت 10:39 عصر توسط فاخته نظرات ( ) |


Design By : Pichak